loading...
www.axchat.com|www.axchat.ir
امير بازدید : 70 سه شنبه 08 مرداد 1392 نظرات (1)

axchat.ir

 

همیشه وقتی یکی ازم می‌پرسید چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ می‌گفتم... .

ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوسم داری گفتم: یکی!!! می‌دونی چرا؟ چون قوی‌ترین و بزرگ‌ترین عددیه که می‌شناسم... .

 دقت کردی که قشنگ‌ترین و عزیزترین چیزای دنیا همیشه یکی هستن؟؟؟ ماه یکیه... .

 خورشید یکیه... . 

زمین یکیه... .

خدا یکیه... .

مادر یکیه... .

پدر یکیه... .

 تو هم یکی هستی... .

وسعت عشق من به تو هم یکیه... .

پس اینو بدون از الآن و تا همیشه یکی دوستت دارم... 

امير بازدید : 59 سه شنبه 08 مرداد 1392 نظرات (1)

كاش عشق من هم

                                                                  مثل نقاشي ام بود

 

عكس چت

 

امير بازدید : 56 سه شنبه 08 مرداد 1392 نظرات (0)

گوشه چشم هاي خودتونو بكشيد و عكس  زير را نگاه كنيد. چه چيزي ميبينيد؟

عكس چت   بهترين و زيباترين روم ايرانيان

امير بازدید : 60 چهارشنبه 02 مرداد 1392 نظرات (1)
رفتم دستشویی پارک. تا تو دستشویی نشستم از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:
سلام حالت خوبه؟
من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم:
حالم خیلی خیلی توپه.
بعدش اون آقاهه پرسید:
خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟
با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم، برای همین گفتم؛
اُه من هم مثل خودت فقط داشتم از این جا رد می شدم...
وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم:
من می‌تونم بیام طرفای تو؟
آره سؤال یه کمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم:
نه، الآن یه کم سرم شلوغه!
یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت:
ببین، من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقی از دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب می ده!mail

عكس چت رومي براي ايرانيان

امير بازدید : 66 یکشنبه 30 تیر 1392 نظرات (1)
کم مونده ایرانسل پیام بده قبل از ورود به دستشویی wc را به 8582
 
ارسال کنید تا شما را از خالی بودن توالت مطلع کنیم
 
هزینه فعال سازی 75 تومانmail
 
امير بازدید : 76 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (2)

عكس چت

متــــــــأسفم…

نه برای تو که دروغ برایــــت خـــود زندگیست…

نه برای خودم که دروغ تنهـــا خط قرمز زندگیـــســــت بـــرایم…

متأسفم که چرا مزهے عشـــــــق را…. از دســـــــــت تــــــو چشیــــدم.

امير بازدید : 73 چهارشنبه 26 تیر 1392 نظرات (2)

20 ثانيه به مركز عكس خيره بشيد و بعد به دست خود بر ر روي موس نگاه كنيد. دوستان عكس چت

عكس چت

امير بازدید : 80 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)

بهترين و نازت ترين چت روم فارسي زبان ها

میخواهم از کسی بنویسم که حسابی دلم هوایش را کرده، 

از کسی که زندگی بدون او یعنی تباهی و پوچی...

از خدایی که فراموشیش کار هر روزمان شده، خدایی که با تمام نشانه های زیبای وجودیش خیلی غریبانه در دل ها نشسته است. آنقدر غریب که انسان ها خود را قادر به انجام هر کاری میدانند بی آنکه ذره ای به این فکر کنند، دست و عقل و تمام اعضای بدن را خدا در اختیارمان قرار داده است.

آری خدای من، خدای مهربان من، به خودت قسم من نیز گاهی سخت دلم می گیرد از اینکه چگونه به این دنیایی که تو آفریدی بد وابسته می شویم و دیگر هیچ چیزی جز خودمان ارزشی پیدا نمی کند!

آنقدر وابسته زیبایی هایش می شویم که تک زیبای عالم را به باد فراموشی می سپاریم.

خدایا خودت میدانی در سخت ترین لحظه هایم نیز از یادت غافل نبودم، حتی در لحظه های از دست دادن عزیزانم، چرا که میدانم مقصد تو هستی و همه چیز بسوی تو باز آید...

خدایا باز تو میدانی برای هیچ چیزی طمع نکردم و از داشته هایم گذشتم که همگان نیز بهره ببرند تا شادی ها را با هم شریک شویم...

اما !

بسیار تاسف خوردم از غرورهای بی جا، از درویی ها و دروغ ها و از دست کسانی که زندگی دیگران را به ازای خوشنودی خود سیاه و تباه می کنند تا به داشته های خود بیفزایند و افتخار کنند، بی آنکه بدانند همه مسافریم و هیچ چیزی جز خوبی ماندگار نیست...

خدایا نگذار شیطان درونمان یاد تو را از ما بگیرد که هیچ چیز تو نمی شود و خدایا از من نگیر شانه های پر محبتت را در این روزهایی که بغضم هوای شکستن دارد و چشمانم میل باریدن...

امير بازدید : 75 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)

                                                                                           www.axchat.ir

به نام خدایی که خالق عشق است 

خدا قلب را آفرید و برای آن دو تپش قرار داد، تپش تن و تپش روح.
تپش تن، تپش قلب بود و تپش روح،
عشق، و این " دل " که مرکز خواستن است. این تمایل میان زمین و آسمان در نوسان است.
اگر به سوی شکم و شهوت گراید زمینی می شود و به سوی خرد و عقل، آسمانی، و علامت آسمانی بودن
عشق قداست است.
کدام عاشق در چشمان معشوق می تواند نگاه کند !؟ کدام ؟

چرا !؟
چون معشوق آسمانیست، سخت است نگاه در نگاه او...
زندگی با
عشق رنج است و بی عشق مرگ.
 اما رنج
عشق با امید وصال بسیار شیرین و گواراست. عشق را جز با رنج نفروشند.


خدایا! هدف عاشقی رسیدن به معشوق نیست، یاری ام کن دریابم هدف، عاشق پیشگیست نه رسیدن به معشوق.
معشوق بهانه است،
عشق هدف است.

امير بازدید : 170 پنجشنبه 13 تیر 1392 نظرات (0)
                                                            عكس چت
لحظه هایی هست که وقتی سخت دلگیری دردت را در سینه ات فرو می ریزی تا آشکار نگردد
لحظه هایی هست که وقتی اشک در چشمانت حلقه زده، بغض می کنی اما پشت لبخندی ساده پنهان خواهی کرد
لحظه هایی هست که وقتی دلت خیلی گرفته و می خواهی درد دلت را فریاد بزنی از سنگینی بغضت نمی توانی
لحظه هایی هست که سخت، خسته می شوی از دست کسانی که حرف هایت را نمی فهمند و باز چیزی نمی گویی
لحظه هایی هست که وقتی از تنهایی زمین گیر می شوی، سرت را به دیوار تنهاییت می گذاری و باز هیچ نمی گویی
لحظه هایی هست که دلت می خواهد فریاد زنی و خالی شوی از هر چه درد، ولی باز نمی توانی...
و
لحظه ایی که سخت تر از تمام لحظه هاست. لحظه ای که عادت می کنی به هر چه درد و چه سخت لحظه ایست.. 
امير بازدید : 72 پنجشنبه 13 تیر 1392 نظرات (0)

آدمک آخر دنیاست بخنــــد

 

آدمک مرگ همین جاست بخنــد

 

دست خطــی که تو را عـاشق کرد

 

شوخی کاغــذی ماست بخنــد

 

آدمک خر نشــوی گریه کنی !

 

کل دنیا ســراب است بخنــد

 

آن خدایی که بزرگش خواندی

 

به خدا مثل تو تنهاست بخنـد 

 

آدمک اخر دنیاست بخند

 

آدمک مرگ همینجاست بخند

 

آن خدایی که بزرگش خواندی

 

به خدا مثل تو تنهاست بخند

 

دست خطی که تو را عاشق کرد

 

شوخی کاغذی ماست بخند

 

فکر کن درد تو ارزشمند است

 

فکر کن گریه چه زیباست بخند

 

صبح فردا به شبت نیست که نیست

 

تازه انگار که فرداست بخند

 

راستی آنچه به یادت دادیم

 

بر زدن نیست که درجاست بخند

 

آدمک نغمه آغاز نخوان

 

به خدا آخردنیاست بخند.........


 

امير بازدید : 79 سه شنبه 11 تیر 1392 نظرات (0)

                                                                                                           

                 عكس چت    

 

حکایت وقت رسیدن مرگ...!

یارو نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش ...
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ...

مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا ...
 
مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه ... مرده گفت :
حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر ... مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره...
 
توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت ... مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت...
مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست ... و منتظر شد تا مرگ بیدار شه ...
 
مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت ...
بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم ...
 
نتیجه اخلاقی:
 
سر هرکسی رو میشه کلاه گذاشت... الا سر مرگ....
سر مرگ رو تابحال هیچ کس نتونسته کلاه بگذاره... بیاییم با زنده ها هم ...
  منصفانه رفتار کنیم تا به وقت رسیدن مرگ هم منصفانه بپذیریم که وقت رفتمونه و بی جهت تلاش مذبوحانه نکنیم... 
امير بازدید : 176 سه شنبه 11 تیر 1392 نظرات (0)

یک تست کوتاه اما جالب :

ابتدا برای چند لحظه به کف دستتان نگاه کنید.

و پس از آن به ناخن‌های همان دستتان نگاه کنید.

تا وقتی این دو کار رو نکردید آخر صفحه رو نخونید، وگرنه ارزشش رو از دست میده. سر کاری نیست

             عكس چت            

                  

 

اگر برای دیدن ناخن‌هایتان دستتان را برگرداندید و ناخن‌ها را نگاه کردید؛ گفته می‌شود که انسانی بیشتر منطقی هستید...


ولی اگر برای دیدن ناخن‌هایتان در همان حال که کف دستتان مقابل شما است، انگشتانتان را خم کردید و به ناخن هایتان نگاه کردید، بیشتر بر احساس‌تان تكیه دارید

امير بازدید : 83 یکشنبه 09 تیر 1392 نظرات (1)

                                                             عكس                                  

یک روز پدر بزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی بسیار گرون قیمتی

و با ارزش. وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود

خودته، و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی

رو بی هیچ مناسبتی به من بده. من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی

پنهونش کردم! چند روز بعدش به من گفت کتابت رو خوندی ؟ گفتم نه،

وقتی ازم پرسید چرا گفتم گذاشتم سر فرصت بخونمش، لبخندی زد و رفت.

همون روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود

برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز، من داشتم نگاهی

بهش مینداختم که گفت این مال من نیست امانته باید ببرمش.

به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاش رو ورق

زدن وسعی میکردم از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم.

در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون

روزنامه رو کشید از دستم بیرون و رفت. فقط چند روز طول کشید که اومد

پیشم و گفت ازدواج مثل اون کتاب و عشق مثل اون روزنامه می مونه!

یک اطمینان برات درست می کنه که این زن یا مرد مال تو هستش مال

خود خودت، اون موقع هست که فکر میکنی همیشه وقت دارم بهش

محبت کنم، همیشه وقت هست که دلش رو به دست بیارم، همیشه

وقت هست که اشتباهاتم رو جبران کنم، همیشه می تونم شام دعوتش کنم.

اگر الان یادم رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش بدم، حتما در فرصت

بعدی اینکارو می کنم. حتی اگر هرچقدر اون آدم با ارزش باشه مثل اون

کتاب نفیس و قیمتی، اما وقتی که این باور در تو نیست که این آدم مال

منه، و هر لحظه فکرمیکنی که خوب اینکه تعهدی نداره میتونه به راحتی

دل بکنه و بره مثل یه شیء با ارزش ازش نگهداری می کنی و همیشه

ولع داری که تا جاییکه ممکنه ازش لذت ببری شاید فردا دیگه مال من نباشه.

درست مثل اون روزنامه حتی اگر هم هیچ ارزش قیمتی نداشته باشه ... و

اینطوره که آدمها یه دفعه چشماشون رو باز میکنن میبینن که اون کسی رو که یه روز عاشقش بودن از دست دادن و دیگه مال اونها نیست ...

 

و این تفاوت عشـق است با ازدواج ...

 

امير بازدید : 70 یکشنبه 09 تیر 1392 نظرات (2)
          عكس
 
 
ده مرد و یک زن

ده مرد و یک زن به طنابی آویزان بودند
 
طناب تحمل وزن یازده نفر را نداشت
 
باید یکنفر طناب را رها میکرد وگرنه همه سقوط میکردند
 
زن گفت: من در تمام عمر همیشه عادت داشتم که داوطلبانه خودم را وقف فرزندان و همسرم
 
کنم و در مقابل چیزی مطالبه نکنم... من طناب را رها میکنم چون به فداکاری عادت دارم
 
 در این لحظه مردان سخت به هیجان آمدند و شروع به کف زدن کردند
 
 
هوش خانوم ها روهیچگاه دست کم نگیرید

 

امير بازدید : 84 شنبه 08 تیر 1392 نظرات (2)
                                   عكس چت

مرد فقیرى بود که همسرش از شیر گاوشان کره درست میکرد و او آنرا به تنها بقالى روستا مى فروخت.
 
آن زن روستایی کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت و همسرش در
ازای فروش آنها مایحتاج خانه را از همان بقالی مى خرید.
 
روزى مرد بقال به وزن کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند.
 
هنگامى که آنها را وزن کرد، دید که اندازه همه کره ها ۹۰۰ گرم است.
 
او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو
 
کره ها را به عنوان یک کیلویی به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.
 
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: راستش ما ترازویی نداریم که کره ها رو وزن کنیم ولی یک کیلو شکر قبلا از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار دادیم یقین داشته باش که به مقیاس خودت برای تو اندازه مى گیریم.
 

 

امير بازدید : 80 شنبه 08 تیر 1392 نظرات (1)

                                              عكس چت

امتحان برای پی بردن به اینكه مغز شما سريع كار ميكند يا نه  !

 oدر اینجا چهار سؤال معمولی و یك  سوال جایزه وجود دارد. شما باید فوراً به آنها

 پاسخ دهید.

 شما نباید وقت زیادی تلف كنید، به همة سوالات فوراً پاسخ دهید.

قبوله؟

oآماده؟ حركت!!!

 

 

سؤال اول:

oشما در یك مسابقة سرعت شركت كرده‌اید.

oاز نفر دوم سبقت می‌گیرید.

oاكنون در چه جایگاهی قرار دارید؟

.

.

.

.

.

جواب:

 

oاگر پاسخ شما جایگاه اول بوده، بطور حتم شما دارید

 اشتباه می‌كنید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید،

 جایگاه او را به دست خواهید آورد پس دوم می‌شوید!

 

 

آیا جوابتان درست بود؟

 

oنه؟ تو سؤال بعدی بیشتر سعی كن.

oآری/ نه؟ برای جواب دادن به سوال دوم به اندازه‌ای كه در سؤال اول وقت تلف كردی،

 معطل نكن.

 

سؤال دوم:

 

oاگر از نفر آخر سبقت بگیرید، جایگاه شما...؟


جواب:

.

.

.

 

 oاگر پاسخ شما جایگاه یكی‌مانده به آخر بوده،

 دوباره دارید اشتباه می‌كنیـد!

 oبه من بگو ببینم: تو چطور میتونی

 از نفر آخر سبقت بگیری؟؟؟؟

 

تا اینجا كه زیاد خوب نبودی! بودی؟

 

سؤال سوم:

 

oیه سؤال  خیلی سادة ریاضی!

 oتوجه: این مسئله فقط باید در كلة شما حل شود! از كاغذ و قلم و

 ماشین‌حساب استفاده نكنید.


سؤال سوم:

 

1000 o تا بگیر و 40 تا بهش اضافه كن.

o حالا 1000 تای دیگه بهش اضافه كن.

oحالا 30 تا اضافه كن.

1000    oتای دیگه اضافه كن.

o حالا 20 تا اضافه كن.

o حالا 1000 تای دیگه هم اضافه كن.

 oحالا 10 تا بهش اضافه كن.مجموعش چقدر شد؟

.

.

.

.

.

جواب:

 

oمجموعش شد 5000 تا؟

oجواب درست در حقیقت 4100 می‌باشد!

oقبول نداری؟ با ماشین حساب خودت چك كن!

oامروز قطعاً روز تو نیست.

oمیشه سؤال آخر را درست جواب بدی؟

.

.

.

سؤال چهارم:

 

oپدر مریم پنج تا دختر داره:

oنانا،

oنِ‌نِ،

oنی‌نی،

oنُ‌نُ،

oاسم دختر پنجم چیه؟

.

.

.

.

جواب:

 

oنونو؟

oنــــــه! البته نه.

oاسمش مَریمه!

oسؤال رو دوباره بخون.

 

خُب، حالا سؤال جایزه:

 

oیه آقای كر و لالی میخواد مسواك بخره. با در آوردن ادای مسواك زدن،

 اون میتونه خواسته‌اش را به دكاندار حالی كنه و موفق به خرید مسواك بشه.

سؤال:

 

oحالا اگه یه مرد كوری بخواد عینك آفتابی بخره، چطوری باید

منظورش رو به فروشنده حالی كنه؟

.

.

.

جواب:

 

oاون فقط باید دهنشو باز كنه و اینو از فروشنده بخواد.

به همین سادگی! کور که زبان دارد

 

خودتو چطور دیدی؟cheekylaugh

 

امير بازدید : 90 سه شنبه 04 تیر 1392 نظرات (0)

من فقط دارم سعی میکنم همرنگ جماعت شوم،اما می شود کمی کمکم کنید!آی جماعت…شماها دقیقا چه رنگی هستید؟...شهر من اینجا نیست !اینجا…آدم که نه!آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی رنگی اند!و جالب تر !اینجا هر کسی هفتاد رنگ بازی میکندتا میزبان سیاهی دیگری باشد!.شهر من اینجا نیست!اینجا…همه قار قار چهلمین کلاغ رادوست می دارند!و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد!.شهر من اینجا نیست!اینجا…سبدهاشان پر است ازتخم های تهمتی که غالبا “دو زرده” اند!.من به دنبال دیارم هستم,شهر من اینجا نیست…شهر من گم شده است!...آدمــیزاد در حرف زدن هایش بی ملاحظه است … !وقتی میخواهد با منطق حرف بزند ؛ احساساتی میشود …وقتی از احساسش میگوید ؛ آرزوهایش لو میرود …وقتی از آرزوهایش یاد میکند ؛ حسرتش رو میشود …وقتی حسرتهایش را روشن میکند ؛ منطق میتراشد …و اینگونه گند میزند به همه ی روابطش …...

امير بازدید : 79 سه شنبه 04 تیر 1392 نظرات (1)

نگـــــــران نباش،حــــال مـــن خـــــــوب اســت بــزرگ شـــده ام …دیگر آنقـــدر کــوچک نیستـم که در دلــــتنگی هـــایم گم شــــومآمـوختــه ام، که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش ” زندگیست ”آمــوختــه ام که دیگــر دلم برای ” نبــودنـت ” تنگ نشــــود…راســــــتی، بهتــــــــــر از قبل دروغ می گویــــم…” حــــال مـــن خـــــــوب اســت ” … خــــــوبِ خــــوب…...

امير بازدید : 69 سه شنبه 04 تیر 1392 نظرات (0)

توی مارپله ی زندگی ، مهره نباش که هر چی گفتن بگی باشه …!

تاس باش که هر چی گفتی بگن باشه !...

کاش توی زندگی هم مثل فوتبال وقتی زمین می‌خوردی 

و از درد به خودت می‌پیچیدی یه داور می‌اومد از آدم می‌پرسید:می‌تونی ادامه بدی؟!تو هم میگفتی نه ، باید 

برم بیرون . . ....

امير بازدید : 92 چهارشنبه 29 خرداد 1392 نظرات (2)

رفتی و جات خالی شد تو خونه م

 

آتیشو باز کشیدی به جونم

 

میدونم که حرف های قشنگت

 

چیزی نیست جز اشکی رو گونه م

 

آخ بازم داغت کوبید تو سینه

 

یاد تو چقده دلنشینه

 

خدایا کاری کن از بهشتت

 

 

بتونه اشکامو ببینه ......

 عكس

 

 

امير بازدید : 71 چهارشنبه 29 خرداد 1392 نظرات (0)

ایـن روزهـا 【نـبـضـم】 ڪـُـنـد مـﮯزنـد



قـلـبـم】 تـیـر مـﮯڪشـد


دارم


صـداﮮ ِ خـورد شـدن ِ 【احـسـاسـم】 را


لا بـﮧ لاﮮ ِ

 
 

چـرخ دنـده هـاﮮ ِ زنــدگــــے مـﮯشـنَـوم !..
 
 عكس چت
 
 
 
 
 
 
امير بازدید : 79 چهارشنبه 29 خرداد 1392 نظرات (0)

تـ ـو دسـ ـت در دسـ ـت دیـ ـگـ ـری . . . 

مـ ـن در حـ ـال نـ ـوازش ِ دلـ ـی کـ ـه سـ ـخـ ـت گـ ـرفـ ـتـ ـه اسـ ـت از تـ ـو 

مـ ـدام بـ ـر او تـ ـکـ ـرار مـ ـی کـ ـنـ ـم کـ ـه نـ ـتـ ـرس عـ ـزیـ ـز دل. . . 

آن دسـ ـت هـ ـا بـ ـه هـ ـیـ ـچ کـ ـس وفـ ـا نـ ـدارنـ ـد . . .

امير بازدید : 70 چهارشنبه 29 خرداد 1392 نظرات (0)

נستــ ـم را بالا مــ ـے برҐ و آسمان را پایین مــ ـے کشـــ ـم

 

مــ ـے خواهــــــ ـم بزرگــــــ ـی زمین را نشان آسمان دهـــــــ ـم ! تا بداند

 

گمشده ے من ..نه נر آغــــ ـوش او . . .

 

که در همین خاک بـــــــ ـے انتهاست

 

آنقدر از دل تنگـــــ ـے هایـــــــ ـم برایش خواهــــــ ـم گفت:

 

تا ســـ ـرخ شود . . . تا نــــ ـم نــــ ـم بگرید . . .

 

آن وقت رهایش مـــ ـے کنــــــــ ـم و مـــ ـے دانــــــ ـم

 

کســــــ ـےهــــــ ـرگــــــ ـز نــــــ ـخواهد دانست

 

غـــــــ ـم آن غروب بارانـــــــ ـے

همه از נلتنگـــ ـی هاے من بود . . . !

امير بازدید : 77 چهارشنبه 29 خرداد 1392 نظرات (0)

زندگی، بغض فـروخورده نیست

زندگی، داغ جگـــر گـــوشه نیست

زندگی، لحظه دیدار گلــی خفته در گهــــواره است

زندگی، شوق تبسم به لب خشکیده است

زندگی، جـــرعه آبی است به هنگامه ظهـــر در بیابانی داغ

زندگی، دست نوازش به ســر نوزادی است

زندگی، بوسه به لبهای گلی است که به شوقت همه شب بیدارست

زندگی، شـــوق وصال یار است

زندگی، لحظه دیدار به هنگامـــه یاس

زندگی، تکیه زدن بر یــار است

زندگی، چشمه جــوشان صفا و پاکـــی است

زندگی، مـــوهبت عرضه شده بر من انسان خاکـــی است

زندگی، قطعه ســرودی زیباست که چکاوک خواند

که به وجدت آرد به ســــرشاخه امید و رجا

زندگی، راز فـروزندگی خورشید است

زندگی، اوج درخشندگـــی مهتــاب است

زندگی، شاخه گلی در دست است که بدان عشق سراپا مست است

زندگی، طعــم خوش زیستن است، شور عشقی برانگیختن است

زندگی، درک چرا بودن است، گام زدن در ره آسودن است

زندگی، مزه طعم شکلات به مذاق طفل است

به، چقدر شیـــرین است

زندگی، خاطــــره یک شب خوش، زیـــر نور مهتاب،

روی یک نیمکت چـــوبی سبـــز، ثبت در سینـــه است

زندگی، خانه تکانی است. هر از چندگاهی از غبار اندوه

زندگی، گـوش سپردن به اذان صبح است که نوید صبـح است

زندگی، گاه شده است خوش نیاید به مذاق

زندگی گاه شده است که برد بیراهم

زندگی، هر چه که هست، طعـــم خوبی دارد، رنگ خوبــــی دارد

 

امير بازدید : 166 سه شنبه 28 خرداد 1392 نظرات (0)

1. همیشه سر خود را با تیغ بتراشید. طبق قانون بقای ماده، اگر مویی درنیاید، چیزی هم برای ریختن نخواهد بود. با این تمهید دیگر کچل نمی‌شوید؛ فقط تمام عمر بی‌مو خواهید بود.

 

 

 

2. یکی از دلایل ریزش مو، تغذیه نامناسب است. با توجه به ارزانی بی‌دلیل ارزاق، حتما در وعده‌های اصلی یا میان‌وعده‌های خود، از موادغذایی مقوی مانند مغز ران، چنجه، شاه میگو، لابستر، شنیسل پری دریایی و... استفاده کنید. اگر مانع ریزش موی سرتان نشوند، باعث خیلی چیزهای دیگر خواهند شد.

 

 

 

3. اگر موهای حساسی دارید، برایشان موسیقی ملایم پخش کنید. تحقیقات نشان داده موهایی که روزی دو تا سه ساعت در معرض موسیقی قرار می‌گیرند، حساسیتشان برطرف می‌شود؛ یعنی کلا بی‌حس می‌شوند. برای اینکه موهایتان جان سگ پیدا کنند و دیگر با انبر هم نشود آنها را کند، برایشان روزی دو ساعت این آهنگ را پخش کنید: همه چی آرومه/ من چه‌قدر خوشحالم!

 

 

 

4. بدون کلاه‌خود برنامه‌های شاد و مفرح تلویزیون را تماشا نکنید. تحقیقات یک کارشناس چینی که دیپلم ردی دارد نشان داده هفتاد درصد کسانی که تلویزیون می‌بینند، ناخودآگاه نیمی از موی سرشان را می‌کنند.

 

 

 

5. سر جای پارک، گیس و گیس‌کشی نکنید. همیشه مطمئن باشید بعد از یک ساعت جای پارک پیدا می‌شود؛ ولی موهایتان را که لای انگشت همشهری محترم باقی‌ مانده با هیچ چسبی نمی‌توانید دوباره سرجایش بچسبانید.

 

 

 

6. اگر پیک‌موتوری هستید، از گذاشتن کلاه ایمنی خودداری کنید. آدم مخش روی آسفالت بپاشد، بهتر است تا کچل بشود. بررسی‌های یک دانشمند کچل روس نشان داده امکان کچل‌شدن کله‌ای که روی جدول پاشیده حوالی صفر است.

 

 

 

7. سرخ‌پوست کچل تاکنون گزارش نشده است. هر چه سریع‌تر رنگ پوستتان را عوض کنید. البته مطالعات یک انستیتوی کچل درمانی در گوانگجو ثابت کرده با سیلی صورت را سرخ نگه داشتن باعث مودارشدن نمی‌شود.

 

 

 

8. خواننده شوید. تا امروز به جز یک مثال نقض، خواننده کچلی دیده نشده؛ اما شنونده کچل تا دلتان بخواهد دیده شده است.

 

 

 

9. سرمربی شوید. فوتبال معجزاتی دارد که آدم انگشت به دهان می‌ماند. مشاهده شده طرف در دوران بازیکن‌بودن مو نداشته؛ ولی تا شده سرمربی، یک‌دفعه گیس گلابتون شده است.

 

 

 

10. از مالیدن قیر داغ روی پوست سرتان با بیل غیربهداشتی جدا خودداری کنید. چی؟ کدام آدم عاقلی با بیل غیربهداشتی این کار را می‌کند؟ یعنی می‌فرمایید آدم‌های نادان اگر کچل بشوند، اشکالی ندارد؟ آیا می‌دانید آدم نادان کچلی که بیل غیربهداشتی هم دستش باشد، چه‌قدر می‌تواند امنیت جامعه را به خطر بیندازد؟ این را وقتی می‌فهمید که در آرامش مشغول برنزه‌کردن باشید، یک‌دفعه چشم باز کنید و ببینید یک آدم نادان کچل بیل به دست بالای سرتان ایستاده! پس توصیه‌های ایمنی را جدی بگیرید.

امير بازدید : 174 سه شنبه 28 خرداد 1392 نظرات (0)

خانــــم ها

زنها مثل اطو هستند هم مصرفشان بالا است هم زود داغ می کنند البته بدون بخارش هم بدرد نمی‌خورد.خنده

زن ها مثل پیاز هستند ظاهر سفید و ظریفی دارند اما باطنشان اشک آدم رو در می‌آوردخوشمزه

زنها مثل سکوت هستند با کوچکترین حرفی میشکنند.نیشخند

زنها مثل چراغ راهنمایی هستند هر چقدر هم با آنها حرف بزنی باز هم مرتب رنگ عوض می کنند.زبان

زنها مثل تخت خوابگاه هستند نو و تازه هایشان کمیابند و کهنه هایش هم سرو صدا زیاد می کنند.

زن ها مثل الکل هستند دیر بجنبی همه شان می پرند.چشمک

زنها مثل ظرف سفالی هستند بدون رنگ و لعاب جلوه ای ندارند.قهقهه

زنها مثل کیک خامه ای هستند با نگاه اول آب از لب و لوچه آدم آویزان میشود اما کمی بعد دل آدم را میزند.خنده

زنها مثل بچه ها هستند تا وقتی که ساکتند خوبندگریه

 

 

مـــــــــــــــــرد ها

مردها مثل « مخلوط کن هستند در هر خانه یکی از آنها هست ولی نمیدانید به چه درد میخوردشیطان

مردها مثل « آگهی بازرگانی هستند حتی یک کلمه از چیزهائی را که میگویند نمی توان باور کردقهقهه

مردها مثل « کامپیوتر » هستند. کاربری شان سخت است و هرگز حافظه ای قوی ندارندخنثی

مردها مثل « سیمان » هستند. وقتی جائی پهنشان میکنی باید با کلنگ آنها را از جا بکنیخنده

 مردها مثل « طالع بینی مجلات » هستند. همیشه به شما میگویند که چه بکنید و معمولاً اشتباه می گویند.

خندهمردها مثل « پاپ کورن » ( ذرت بو داده ) هستند. بامزه هستند ولی جای غذا را نمی گیرنددل شکسته

مردها مثل « باران بهاری » هستند . هیچوقت نمیدانید کی می آیند ، چقدر ادامه دارد و کی قطع میشودتعجب

مردها مثل نوزاد هستند، در اولین نگاه شیرین و بامزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته می شویدتعجب

 

 

امير بازدید : 68 سه شنبه 28 خرداد 1392 نظرات (0)

گریهاین داستان ماست.نیشخند


ما زندگیمان را میسازیم. هر روز میگذرد.

گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که میسازیم نداریم ، پس در اثر یک شوک و اتفاق غیرمترقبه میفهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم.

اگر چنین تصوری داشته باشید ، تمام سعی خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی خود میکنیم. فرصت ها از دست می روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته ایم، ممکن نیست.
آری ، درست است .

شما نجار زندگی خود هستید و روزها، چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشود.

 


یک تخته در آن جای میگیرد و یک دیوار برپا میشود.

امير بازدید : 193 سه شنبه 28 خرداد 1392 نظرات (2)

رابطه روز تولد و شخصیت شماروان شناسان شخصیتی براین عقیده اند که شماره تولد، شما را از آن چیزی که می خواهید باشید دور نمی کند، بلکه مانند رنگی است که نوع آن و زیبایی اش برای افراد مختلف متفاوت است. به مثال زیر توجه کنید

فرض می کنیم که شما متولد 8 مهر 1355 هستید.مهر ماه هفتم (7) سال است پس :

2 = 1+1 = 11 = 0+7+3+1 = 1370 = 1355+7+8
شماره تولد 2 است و اکنون می توانید آنچه راکه مربوط به این شماره است با خود مطابقت دهید .
تفسیر اعداد : 

عكس چت


امير بازدید : 67 سه شنبه 28 خرداد 1392 نظرات (1)

تا  حالا اين مدليشو ديده بودين.اسمي اينو چي بذاريم به نظرتون.خنده

                                     عكس چت

 

 

امير بازدید : 139 سه شنبه 28 خرداد 1392 نظرات (12)

  بسم تعالي

با عرض سلام به همه بازديد كنندگان محترم.ضمن خوش آمدگويي به وبلاگ چت عكس لحظات خوب و خوشي رو براي شما  آرزو مندم.چت عكس توسط اين  جانب  در تاريخ 1392/3/24 افتتاح شد ه، بر روي  پسران و دختران ايراني . با ياري خداوند و دوستان عكس چت پذيرايي مهمانان عزيز هست و خواهد بود و با نظارت 24 ساعته نميگذارد به كسي توهين  يا بي احترمي بشود و در راستاي مشورت و همكاري با كاربران محترم وبلاگ و انجمن هاي براي عكس چت قرار داده ايم كه مارو  در عكس چت همياري بكنيد با عضويتت در وبلاگ ميتوانيد مطلب دلخواه خود را ارسال يا مشكلات و پيشنهادات خود را مطرح كنيد وويا مقامي  را در وبلاگ به خود اختصاص دهيد. با تشكر مدير عكس چت  

                                           تمام اميد ما به شما دختر پسران ايراني   

                                                                   

           عكس چت     

 

 

تبادل لينك خودكار با عكس چت

                            

                 

          

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 118
  • کل نظرات : 59
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 54
  • آی پی امروز : 27
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 209
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 220
  • بازدید ماه : 285
  • بازدید سال : 1,350
  • بازدید کلی : 47,704