loading...
www.axchat.com|www.axchat.ir
امير بازدید : 73 چهارشنبه 26 تیر 1392 نظرات (2)

20 ثانيه به مركز عكس خيره بشيد و بعد به دست خود بر ر روي موس نگاه كنيد. دوستان عكس چت

عكس چت

امير بازدید : 80 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)

بهترين و نازت ترين چت روم فارسي زبان ها

میخواهم از کسی بنویسم که حسابی دلم هوایش را کرده، 

از کسی که زندگی بدون او یعنی تباهی و پوچی...

از خدایی که فراموشیش کار هر روزمان شده، خدایی که با تمام نشانه های زیبای وجودیش خیلی غریبانه در دل ها نشسته است. آنقدر غریب که انسان ها خود را قادر به انجام هر کاری میدانند بی آنکه ذره ای به این فکر کنند، دست و عقل و تمام اعضای بدن را خدا در اختیارمان قرار داده است.

آری خدای من، خدای مهربان من، به خودت قسم من نیز گاهی سخت دلم می گیرد از اینکه چگونه به این دنیایی که تو آفریدی بد وابسته می شویم و دیگر هیچ چیزی جز خودمان ارزشی پیدا نمی کند!

آنقدر وابسته زیبایی هایش می شویم که تک زیبای عالم را به باد فراموشی می سپاریم.

خدایا خودت میدانی در سخت ترین لحظه هایم نیز از یادت غافل نبودم، حتی در لحظه های از دست دادن عزیزانم، چرا که میدانم مقصد تو هستی و همه چیز بسوی تو باز آید...

خدایا باز تو میدانی برای هیچ چیزی طمع نکردم و از داشته هایم گذشتم که همگان نیز بهره ببرند تا شادی ها را با هم شریک شویم...

اما !

بسیار تاسف خوردم از غرورهای بی جا، از درویی ها و دروغ ها و از دست کسانی که زندگی دیگران را به ازای خوشنودی خود سیاه و تباه می کنند تا به داشته های خود بیفزایند و افتخار کنند، بی آنکه بدانند همه مسافریم و هیچ چیزی جز خوبی ماندگار نیست...

خدایا نگذار شیطان درونمان یاد تو را از ما بگیرد که هیچ چیز تو نمی شود و خدایا از من نگیر شانه های پر محبتت را در این روزهایی که بغضم هوای شکستن دارد و چشمانم میل باریدن...

امير بازدید : 75 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)

                                                                                           www.axchat.ir

به نام خدایی که خالق عشق است 

خدا قلب را آفرید و برای آن دو تپش قرار داد، تپش تن و تپش روح.
تپش تن، تپش قلب بود و تپش روح،
عشق، و این " دل " که مرکز خواستن است. این تمایل میان زمین و آسمان در نوسان است.
اگر به سوی شکم و شهوت گراید زمینی می شود و به سوی خرد و عقل، آسمانی، و علامت آسمانی بودن
عشق قداست است.
کدام عاشق در چشمان معشوق می تواند نگاه کند !؟ کدام ؟

چرا !؟
چون معشوق آسمانیست، سخت است نگاه در نگاه او...
زندگی با
عشق رنج است و بی عشق مرگ.
 اما رنج
عشق با امید وصال بسیار شیرین و گواراست. عشق را جز با رنج نفروشند.


خدایا! هدف عاشقی رسیدن به معشوق نیست، یاری ام کن دریابم هدف، عاشق پیشگیست نه رسیدن به معشوق.
معشوق بهانه است،
عشق هدف است.

ghogha9 بازدید : 176 جمعه 14 تیر 1392 نظرات (1)

هنوزدربه درکوچه های خاطره ام/هنوزاسم تومانده گوشه ی حنجرهام/هنوز مثل نخستین نگاه عاش تو/درانحصارغم عشق درمحاصره ام

**********************************************************************************

بااینکه میدانم دوست داشتن گناه است دوستت دارم

بااینکه میدانم پرستیدن کارکافر است میپرستمت

بااینکه میدانم اخر عشق رسوایی ات عاشقت میشوم

پس گناهکارم.کافرم .رسوایم-ولی همچنان دوستت دارم

 

**********************************************************************************

خواستم باتو باشم نخواستی.خواستم مونس و یارت باشم نخواستی .خواستم برای همیشه درکنارت باشم نخواستی.خواستم همگام و همنفس تنهاییت باشم نخواستی.خواستم پذیرای نگاه مهربانت باشم مخواستی.خواستم قلبم رابه یادگار تقدیمت کنم باز هم نخواستی نخواستی.هیچ کدارم رانخواستی و نخواستی

**********************************************************************************

 

شب ک میاد یواش یواش باچشمک ستاره هاش اجازه هست ازآسمون ستاره کش برم برات؟؟

**********************************************************************************

 

 

 


 

امير بازدید : 170 پنجشنبه 13 تیر 1392 نظرات (0)
                                                            عكس چت
لحظه هایی هست که وقتی سخت دلگیری دردت را در سینه ات فرو می ریزی تا آشکار نگردد
لحظه هایی هست که وقتی اشک در چشمانت حلقه زده، بغض می کنی اما پشت لبخندی ساده پنهان خواهی کرد
لحظه هایی هست که وقتی دلت خیلی گرفته و می خواهی درد دلت را فریاد بزنی از سنگینی بغضت نمی توانی
لحظه هایی هست که سخت، خسته می شوی از دست کسانی که حرف هایت را نمی فهمند و باز چیزی نمی گویی
لحظه هایی هست که وقتی از تنهایی زمین گیر می شوی، سرت را به دیوار تنهاییت می گذاری و باز هیچ نمی گویی
لحظه هایی هست که دلت می خواهد فریاد زنی و خالی شوی از هر چه درد، ولی باز نمی توانی...
و
لحظه ایی که سخت تر از تمام لحظه هاست. لحظه ای که عادت می کنی به هر چه درد و چه سخت لحظه ایست.. 
امير بازدید : 72 پنجشنبه 13 تیر 1392 نظرات (0)

آدمک آخر دنیاست بخنــــد

 

آدمک مرگ همین جاست بخنــد

 

دست خطــی که تو را عـاشق کرد

 

شوخی کاغــذی ماست بخنــد

 

آدمک خر نشــوی گریه کنی !

 

کل دنیا ســراب است بخنــد

 

آن خدایی که بزرگش خواندی

 

به خدا مثل تو تنهاست بخنـد 

 

آدمک اخر دنیاست بخند

 

آدمک مرگ همینجاست بخند

 

آن خدایی که بزرگش خواندی

 

به خدا مثل تو تنهاست بخند

 

دست خطی که تو را عاشق کرد

 

شوخی کاغذی ماست بخند

 

فکر کن درد تو ارزشمند است

 

فکر کن گریه چه زیباست بخند

 

صبح فردا به شبت نیست که نیست

 

تازه انگار که فرداست بخند

 

راستی آنچه به یادت دادیم

 

بر زدن نیست که درجاست بخند

 

آدمک نغمه آغاز نخوان

 

به خدا آخردنیاست بخند.........


 

امير بازدید : 79 سه شنبه 11 تیر 1392 نظرات (0)

                                                                                                           

                 عكس چت    

 

حکایت وقت رسیدن مرگ...!

یارو نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش ...
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ...

مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا ...
 
مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه ... مرده گفت :
حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر ... مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره...
 
توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت ... مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت...
مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست ... و منتظر شد تا مرگ بیدار شه ...
 
مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت ...
بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم ...
 
نتیجه اخلاقی:
 
سر هرکسی رو میشه کلاه گذاشت... الا سر مرگ....
سر مرگ رو تابحال هیچ کس نتونسته کلاه بگذاره... بیاییم با زنده ها هم ...
  منصفانه رفتار کنیم تا به وقت رسیدن مرگ هم منصفانه بپذیریم که وقت رفتمونه و بی جهت تلاش مذبوحانه نکنیم... 
امير بازدید : 176 سه شنبه 11 تیر 1392 نظرات (0)

یک تست کوتاه اما جالب :

ابتدا برای چند لحظه به کف دستتان نگاه کنید.

و پس از آن به ناخن‌های همان دستتان نگاه کنید.

تا وقتی این دو کار رو نکردید آخر صفحه رو نخونید، وگرنه ارزشش رو از دست میده. سر کاری نیست

             عكس چت            

                  

 

اگر برای دیدن ناخن‌هایتان دستتان را برگرداندید و ناخن‌ها را نگاه کردید؛ گفته می‌شود که انسانی بیشتر منطقی هستید...


ولی اگر برای دیدن ناخن‌هایتان در همان حال که کف دستتان مقابل شما است، انگشتانتان را خم کردید و به ناخن هایتان نگاه کردید، بیشتر بر احساس‌تان تكیه دارید

امير بازدید : 82 یکشنبه 09 تیر 1392 نظرات (1)

                                                             عكس                                  

یک روز پدر بزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی بسیار گرون قیمتی

و با ارزش. وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود

خودته، و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی

رو بی هیچ مناسبتی به من بده. من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی

پنهونش کردم! چند روز بعدش به من گفت کتابت رو خوندی ؟ گفتم نه،

وقتی ازم پرسید چرا گفتم گذاشتم سر فرصت بخونمش، لبخندی زد و رفت.

همون روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود

برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز، من داشتم نگاهی

بهش مینداختم که گفت این مال من نیست امانته باید ببرمش.

به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاش رو ورق

زدن وسعی میکردم از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم.

در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون

روزنامه رو کشید از دستم بیرون و رفت. فقط چند روز طول کشید که اومد

پیشم و گفت ازدواج مثل اون کتاب و عشق مثل اون روزنامه می مونه!

یک اطمینان برات درست می کنه که این زن یا مرد مال تو هستش مال

خود خودت، اون موقع هست که فکر میکنی همیشه وقت دارم بهش

محبت کنم، همیشه وقت هست که دلش رو به دست بیارم، همیشه

وقت هست که اشتباهاتم رو جبران کنم، همیشه می تونم شام دعوتش کنم.

اگر الان یادم رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش بدم، حتما در فرصت

بعدی اینکارو می کنم. حتی اگر هرچقدر اون آدم با ارزش باشه مثل اون

کتاب نفیس و قیمتی، اما وقتی که این باور در تو نیست که این آدم مال

منه، و هر لحظه فکرمیکنی که خوب اینکه تعهدی نداره میتونه به راحتی

دل بکنه و بره مثل یه شیء با ارزش ازش نگهداری می کنی و همیشه

ولع داری که تا جاییکه ممکنه ازش لذت ببری شاید فردا دیگه مال من نباشه.

درست مثل اون روزنامه حتی اگر هم هیچ ارزش قیمتی نداشته باشه ... و

اینطوره که آدمها یه دفعه چشماشون رو باز میکنن میبینن که اون کسی رو که یه روز عاشقش بودن از دست دادن و دیگه مال اونها نیست ...

 

و این تفاوت عشـق است با ازدواج ...

 

تعداد صفحات : 12

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 118
  • کل نظرات : 59
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 54
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 84
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 95
  • بازدید ماه : 160
  • بازدید سال : 1,225
  • بازدید کلی : 47,579